---

آرزویت را دارم
مانند مرغ طوفان
در رکود دم کردۀ
شهرهای کاغذی
به آرزوی غریو تندر ریشه افکن تندبادهای اسیر در نهان بلورین چشمان شریرات
و
مــن
آرزویت را دارم
بی اعتنا به بزرگی غیر ممکن
و حضور خاموش دیوارهای ناامیدی
و چشـم های دوختـه بر سنگینـی مادّیات
که
ذرّه
ذرّه
سعی
در
سوزاندن
امیدم
دارند

آرزویت را دارم
همچو لشگر بی‌کران یک سپیده دم طلایی
سراپا در شهوت سوزاندن هر آن چه ناممکن است،
همچـو خروشـندگی بی قرار دشـت آفتابـگردان ها در جستجوی
چشمان خورشید...

0 نظرات: